من از این اثبات خسته ام
چرا باید آنقدر خودمو اثبات کنم؟چرا؟
یه جمله از من هزار معنی کج و کوله داره؟
جملات دیگران هم همینطوره ؟
جملات خودت چطور؟
نه من دیگه به این سبک ادامه نمیدم
من از این اثبات خسته ام
چرا باید آنقدر خودمو اثبات کنم؟چرا؟
یه جمله از من هزار معنی کج و کوله داره؟
جملات دیگران هم همینطوره ؟
جملات خودت چطور؟
نه من دیگه به این سبک ادامه نمیدم
باز هم حمله اومد
دلم میپیچه
نفس ام کوتاه میشه
غم های عالم میریزه توی دلم
سرم سنگین میشه پاهام و دستهام سرد میشه
هیچ نجات دهنده ای وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت
باید از وسط ه همه ی این فشار ها رد شد
زجر کشید
باید خودمو برای زجر کشیدن آماده کنم
برای زجر فراوان برای درد
درد های مختلف و متنوع مسایل حل نشده
مسایل حل نشدنی
باز هم بزور رفت و چند قطره اشک ریخت
اقا غیر از من یعنی کس دیگه ای نیست ؟ همه ی این بار را من باید به تنهایی بکشم ؟
قبلا هم کشیده ام
تنها و بی حمایت
الان هم ادامه ی گذشته است؟ توی پیشانی ام زده اند ؟
خیلی خسته ام و بیحوصله
حوصله ی رویا هم ندارم الان وقت رویا نیست الان وقت ه جنگ ه وسط جنگ چه رویایی؟
نه
هیچ نجات دهنده ای نیست